لودویگ فون میزس (۱۸۸۱–۱۹۷۳)، با نام کامل لودویگ فون میزس، یک فیلسوف و اقتصاددان برجسته اهل آلمان بود که بیشتر به عنوان نمایندهٔ مکتب اتریش و فرهنگ لیبرال کلاسیک شناخته میشود. از میزس بهعنوان یکی از شخصیتهای مهم در تاریخ تفکر اقتصادی اتریشی یاد میشود، و او بیشتر به خاطر پیشرویهایش در زمینهٔ کنششناسی به یادگار مانده است. در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل با عنوان نگاهی به زندگی لودویگ فون میزس را در اختیار شما افراد علاقه مند به دنیای اقتصاد قرار دهیم.
فون میزس
در سال ۱۹۴۰، به دلیل ترس از تصاحب آلمان نازی، میزس از سوئیس به ایالات متحده مهاجرت کرد. او در زمینهٔ فلسفهٔ اقتصادی و اصول لیبرتاریان به تحولات و گفتگوهای مهمی در ایالات متحده و در دیگر نقاط جهان کمک کرد. نقش مهمی در ترویج ایدهها و ارزشهای لیبرالیسم کلاسیک و حقوق فردی داشت و به ارتقاء جنبش لیبرتاریان در آمریکا در دههٔ میانی قرن بیستم کمک بزرگی کرد.
او به عنوان یکی از شخصیتهای برجسته شناخته میشود، به خصوص به خاطر نگارش کتابهای تئوریک که تأثیرگذاری فراوانی داشتهاند. این کتابها شامل اثرهایی چون “کنش انسانی”، “سوسیالیسم”، “نظریه و تاریخ” و چندین اثر دیگر، هستند.
هرچند که علاقهمندان به تحلیلهای تئوریک اقتصادی به او توجه میکنند، اما او به طور موازی در مجموعهای از سخنرانیها که در سال ۱۹۵۹ در آرژانتین ارائه داد، به صورت ساده و به زبانی قابلفهم برای تمامی افراد شرح داد که چگونه مفاهیم اقتصادی مهم برای افراد کسبوکار، استادان، معلمان و دانشجویان رشتههای مختلف قابل استفاده هستند. او با استفاده از اصطلاحات غیرتخصصی، اصول اصلی اندیشههای اقتصادی خود را شفاف میسازد.
همچنین پیشنهاد می شود به مقاله نئولیبرالیسم مراجعه فرمایید. یکی از ویژگیهای تألیفات او، توانایی در تجزیه و تحلیل تئوریهای پیچیده با استفاده از زبان ساده است. او توانسته است وقایع تاریخی مهم را با استفاده از اصول و اصول اقتصادی تشریح کند. او نشان میدهد چگونه ظهور سیستم سرمایهداری در اروپا به طور موثری نظام فئودالی را تخریب کرد و تأثیرات سیاسی این تحول را بر روی ظهور انواع مختلف نظامهای دولتی تبیین میکند.
در میان دیگر مباحث، وی به بررسی نقاط ضعف سوسیالیسم و نظام رفاه میپردازد و نشان میدهد که چگونه در چارچوب سیستم سرمایهداری، مصرفکنندگان و تولیدکنندگان با حفظ آزادیهای شخصی، میتوانند اهداف و مقاصد خود را بهبود بخشند.
نگاهی به زندگی فون میزس
پدر لودویگ فون میزس، یعنی آرتور فون میزس، یک مهندس راهآهن و کارمند دولت بود و مادرش نیز آدله فون میزس نام داشت. در دوران کودکی او، خانواده به میهنی جدید مهاجرت کرد. لودویگ فون میزس در سال ۱۸۹۲ وارد “Akademisches Gymnasium” شد، جایی که به مطالعه علوم انسانی پرداخت و از طریق همکاری با هانس کلسن (معروف به منس کلسن) به عنوان یک از دوستان و همکاران خود، تجربیات ارزشمندی کسب کرد.
از آغاز، علاقهمندی وی به تاریخ و سیاست بینظیر بود. این علاقه در زمانی که در سال ۱۹۰۰ فارغالتحصیل شد، باعث شد تا وی به دپارتمان حقوق و علوم دولتی دانشگاه وین پیوسته و در آنجا مطالعه کند. لودویگ فون میزس مسیر حرفهایاش را تحت نظر کارل گریمبرگ آغاز کرد و از مکتب تاریخی در علوم سیاسی حمایت کرد. این مکتب تاکیدی بر تحقیقات و پژوهشها داشت و به تحلیل نظری کمتری توجه میکرد.
اما در پاییز سال ۱۹۰۳، لودویگ فون میزس با مطالعه کتاب «اصول علم اقتصاد» اثر کارل منگر ، که به عنوان متن بنیادی مکتب اقتصاد اتریش محسوب میشود، دیدگاه خود را تغییر داد. این کتاب به او نحوهٔ تفکر از روی اساسهای تاریخی را نشان داد و او را از روش تاریخگرایانه دور کرد. در سالهای بعدی، به ویژه در سمینار اویگن بوم فن باورک، وزیر مالی سابق و مدافع مکتب اقتصاد اتریش، لودویگ فون میزس به تعمیق بیشتری در مطالعات خود در زمینه تئوری اقتصادی پرداخت.
در فوریه ۱۹۰۶، لودویگ فون میزس موفق به دریافت مدرک فارغالتحصیلی شد. او به عنوان یک کارمند دولت، به بخش امور مالی اتریش پیوست. اما به دلیل ناخوشایندی از روند سازمانی در ادارات دولتی، پس از مدتی این موقعیت را ترک کرد. بعد از این اتفاق، دو سال به عنوان کارآموز در یک شرکت حقوقی در وین فعالیت کرد و همچنین به تدریس مباحث اقتصادی پرداخت.
در اوایل سال ۱۹۰۹، به “اتاق تجارت و صنعت وین” ملحق شد، جایی که به مدت ۲۵ سال به فعالیت پرداخت. این اتاق تجارت، در آن زمان به عنوان یک نهاد نیمه دولتی فعالیت میکرد و از طریق نشریاتی که منتشر میکرد، تأثیر قابل توجهی بر سیاستهای اتریش داشت.
لودویگ فون میزس، به همراه تمامی فعالیتهای حرفهای و شغلی خود، علاقه شدیدی به مسائل دانشگاهی و علمی داشت. او به دنبال علایق دانشگاهی برجسته خود، رسالهای در زمینه موضوعات پول و بانکداری نگارش کرد. این علایق او نشان از تعهد و پیگیری مداوم او در جهت گسترش دانش و ترویج اصول اقتصادی دارد.
لودویگ فون میزس با نگارش یک مقاله به نام “des Geldes under Umlaufsmittel” در سال ۱۹۱۲، تأثیر قابل توجهی بر دنیای علم اقتصاد گذاشت که در سال ۱۹۳۴ به انگلیسی ترجمه شده و با عنوان “تئوری پول و اعتبار” منتشر شد. این اثرها دو تأثیر مهم و دائمی بر رشته علم اقتصاد داشتند.
در این مقالهها، وی به تحلیل اصول و مفاهیم ارزش پول پرداخت و رابطهای میان ارزش و نقش پول در اقتصاد معرفی کرد. همچنین، تئوری جدیدی درباره چرخه تجاری ارائه داد که در آن بیان کرد که بحرانهای اقتصادی ناشی از تخصیص نامطلوب منابع و عواملی نظیر تورم و بیتوازنی در اقتصاد به وجود میآیند.
همچنین پیشنهاد می شود به مقاله بیوگرافی فردریش هایک مراجعه فرمایید. وی به وسیله این تحلیلها نشان داد که نظریه ارزش منگر چگونه در مواجهه با مسئله پول اعمال میشود و همچنین تئوری چرخه تجاری جدیدی ارائه داد که بر اساس آن بحرانهای اقتصادی به علت تخصیص ناپایدار منابع و مشکلاتی همچون تورم به وجود میآیند. به علاوه، او به این نتیجه رسید که افزایش حجم پول همواره اثراتی در بازتوزیع منابع و درآمدها دارد و این امر نشان از عدم توانایی پول در جلوگیری از تأثیرات بازتوزیعی دارد. این نگرشها و تحلیلهایش به شدت به فهم عمیقتر از نقش پول در اقتصاد و تأثیرات آن بر عوامل مختلف کمک کرد.
در دوران جنگ جهانی اول، لودویگ فون میزس به عنوان افسر توپخانه در ارتش اتریش-مجارستان خدمت میکرد. به علاوه، او به عنوان مشاور اقتصادی وزارت جنگ نیز در تحریککنندهترین شرایط جنگ به خدمت درآمده بود. این تجارب در دوران جنگ، وی را با واقعیتهایی از سیاست مداخلهگرانه و جنگی و همچنین بررسی عمیقتری از واقعیتهای سیستم سوسیالیستی جنگ، آشنا کرد. این تجربیات بعدها در تئوری سوسیالیسم خود به کار گرفته شدند.
در سالهای پایانی جنگ، به تشریفاتی که حقوق معمولی را به همراه نداشتند، لودویگ فون میزس به موقعیت موجه و ارزشمند “استاد برتر” دانشگاه وین دست یافت. این عنوان به او تسلط و موفقیت حرفهای اش در زمینه تحقیق و تدریس را تأیید میکرد و او را به عنوان یکی از متخصصان برجسته در حوزهٔ اقتصاد و فلسفه تأیید میکرد.
بعد از پایان جنگ جهانی اول، لودویگ فون میزس به عنوان یک عضو همکار در دولت جمهوریخواه و جدید اتریش آلمان (نامی که تا سپتامبر ۱۹۱۹ توسط حکومت اتریش به کار گرفته میشد) فعالیت میکرد. وی در امور مالی و اقتصادی مرتبط با امور خارجی نقش مهمی داشت و نظرات مهمی در این زمینه داشت.
با این حال، دوران مشغولیت وی در دولت مخصوصاً برجسته بهعنوان یک مقام دولتی، به خصوص در برابر اتو باور، رهبر حزب سوسیالیست و دانشجوی سابق و همکلاسی از او، جایگاه مهمی داشت. او با تواناییهای خود توانست او را متقاعد کند که اقدام به کودتای سوسیالیستی نکند. این تصمیم اهمیت زیادی در تقویت استحکام سیاستهای دولتی و ثبات کشور داشت.
در این مدت، لودویگ فون میزس همچنین کتابی منتشر کرد که در آن به تفسیر و تحلیل فرآیند سقوط اتریش مجارستان چند فرهنگی پرداخت. او در کتاب “Nation Staat und Wirtshaft” (که در سال ۱۹۱۹ منتشر شد و در ۱۹۸۳ به انگلیسی با عنوان “ملت، حکومت و اقتصاد” ترجمه شد)، به ارتباط میان امپریالیسم آلمانی و مسائل پیچیدهای همچون حکومت چندفرهنگی که در استانهای شرقی اتریش و آلمان وجود داشتند، پرداخت. در این کتاب، میزس بر این نکته تأکید میکند که انتشار امپریالیسم آلمانی از نتیجهای است که از استفاده از قدرت حکومت در حل مشکلات جوامع چند فرهنگی به وجود آمده است که در مناطق شرقی اتریش و آلمان انتشار یافته بود.
در پاییز سال ۱۹۱۹، لودویگ فون میزس مقاله مشهوری با عنوان “محاسبه اقتصادی در جامعه سوسیالیستی” نگاشت. در این مقاله، وی به ارائه یک دیدگاه جالب پیرامون مسئله تخصیص منابع در سیاق جامعه سوسیالیستی پرداخت. او تاکید میکند که رهبران جریان سوسیالیستی با ابزارهای لازم برای انجام محاسبات و برآورد اقتصادی برای تخصیص عقلانی منابع آشنا نیستند. در این مفهوم، در یک جامعه سرمایهداری، تنها ارزشهای پولی به عنوان یک معیار مشترک میتوانند مقایسه و ارزیابی پروژههای سرمایهگذاری مختلف را امکانپذیر سازند.
دو سال پس از آن، فون میزس رسالهای به نام “Die Gemeinwirtschaft” (اقتصاد عمومی) منتشر کرد که تأثیرات بسزایی بر آیندهٔ جریانهای فکری بعدی، به خصوص افرادی چون هایک (F.A. Hayek) و ویلهلم روپکه، داشت. این دو شخصیت برجسته پس از جنگ جهانی دوم رهبری جریان لیبرالیسم را به عهده گرفتند.
در دهه ۱۹۲۰، لودویگ فون میزس موفقیتهای قابل توجهی در کاهش تورم در اتریش داشت و به طور فعال از اصطلاحات مالی و پولی در سال ۱۹۲۲ استفاده کرد. او به علت تدابیری که اتخاذ کرد، تأثیر زیادی بر فرآیند تشکیل اصطلاحات مرتبط با اقتصاد این دوران گذاشت.
با این حال، تداوم دخالتهای دولت و تشدید مشکلات مالی عمومی در اتریش، او را از جلوگیری از شیوع وسیع این مشکلات منع نکرد. میزس یک تئوری نوین دربارهٔ موارد مداخلهگرایانه دولتی توسعه داد که نشان میدهد که مداخلهگریهای دولتی اساساً منجر به کاهش تولید میشود. این تئوری عملاً همه اشکال سیاستهای راه حل میانی را رد میکند و به سرمایهداری در یک اقتصاد آزاد به عنوان گزینهٔ تنها قابل قبول و ارزشمند اشاره میکند. در سال ۱۹۲۷، وی فلسفه سیاسی خود را با عنوان “Liberalismus” (لیبرالیسم) به طور مختصر و واضح مطرح کرد.
در اواخر دهه ۱۹۲۰، لودویگ فون میزس به نشر مقالاتی در زمینه فلسفه معرفتشناسی علم اقتصاد پرداخت. او در این مقالات، نقطه نظری منحصر به فرد خود را ارائه داد که علم اقتصاد نمیتواند تنها با تحلیل دادههای قابل مشاهده تبیین شود یا به تایید یا رد شود. به عبارتی، او معتقد بود که فهم و تبیین اقتصاد نیازمند یک مدل معرفتشناسی عمیقتر است که به تحلیل اصول و ضوابط اساسی اقتصادی میپردازد. او به اقتصاد مانند ریاضیات، منطق یا هندسه، یک علم مقدماتی نگاه میکرد.
بیشتر از آن، فون میزس به تاکید بر این نکته پرداخت که اقتصاد تنها جزئی از یک چارچوب گستردهتر از علوم اجتماعی است. وی این چارچوب را در آینده به نام “پراکسولوژی” (Praxeology) توصیف کرد، که به اصطلاح منطق عمل انسانی را نمایان میسازد. به این ترتیب، وی تلاش کرد تا بین رفتارهای اقتصادی و انسانی ارتباط برقرار کند و مبانی تئوریک خود را بر این اساس بنا کند.
لودویگ فون میزس در نهایت، در سال ۱۹۳۴ وقتی که به عنوان صاحب کرسی روابط اقتصادی بینالمللی در انجمن دانشآموختگان مطالعات بینالملل در ژنو مشغول به کار بود، اصول پراکسولوژی خود را در یک رساله منتشر کرد. او در این رساله تلاش کرد تا مسیرهای مختلف کاری خود را با یکدیگر ادغام کند و به این طریق تئوریهای پراکسولوژی خود را ارتقاء دهد. در سال ۱۹۴۰، رسالهٔ او با نام “Nationalokonomie” (اقتصاد ملی) نیز منتشر شد.
در سال ۱۹۳۸، در دورهای که در شهر ژنو به فعالیت میپرداخت، لودویگ فون میزس با مارگیت سرنی (معروف به نام خانوادگی پدری هرزفلد) ازدواج کرد. این ازدواج او با مارگیت سرنی به تبدیل شدن او به پدرخوانده دختر ناتنیاش، گیتا سرنی، که در آینده به یک نویسنده مشهور تبدیل شد، منجر شد. گیتا سرنی از زندگی و آموزههای پدرخواندهاش بهرهبرد و در آثار خود به افکار و ایدههای او ارجاع داد. با این حال، این زوج از این ازدواج به دستآوردن فرزندی مشترک محروم ماندند.
در تابستان ۱۹۴۰، زمانی که او از اسارت توسط ارتش آلمان در سوئیس می ترسید، لودویگ فون میزس تصمیم به ترک ژنو گرفت. این ترکیب از عوامل شامل ترس از اسارت توسط ارتش آلمان و نگرانی از احتمال تسلیم او به دولت سوئیس بود. از طریق یک سفر به نیویورک، او به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و در سال ۱۹۴۶ تابعیت آمریکایی گرفت. این تغییر وضعیت، فرصتی برای شروع زندگی جدید و فعالیتهای جدید در زمینه تحقیقات و تدریس فراهم کرد.
فون میزس پس از ورود به ایالات متحده، به عنوان محقق به اداره ملی تحقیقات اقتصادی ملحق شد. در ادامه، به عنوان مشاور انجمن ملی تولیدکنندگان کار کرد و در سال ۱۹۴۵ به عنوان استاد مدعو در دانشگاه نیویورک تصویب شد. او برای مدت ۲۴ سال در دانشگاه نیویورک تدریس کرد و به مطالعه و ترویج اصول اقتصادی خود ادامه داد.
در ایالات متحده، فون میزس به عنوان “رئیس معنوی” جریان رو به رشد لیبرتارینیسم شناخته شد و تاثیر وی بر طرفداران این جریان در ایالات متحده بسیار قابل ملاحظه بود. وی توانست با توجه به همکاری با “بنیاد آموزشهای اقتصادی”، “صندوق ویلیام واکر” و “بنیاد Earhart”، تأمین مالی و حمایت سازمانی مورد نیاز را برای تدریس و انتشار افکار خود فراهم کند.
برجستگی و تأثیر فون میزس به حداکثر میزان خود در سالهای پس از انتشار ویرایش انگلیسی رساله پراکسولوژیک او با عنوان “عمل انسان” در سال ۱۹۴۹ دست یافت. این کتاب بر تأکید او بر اهمیت تفاوتهای عملی و تصمیمگیری افراد در اقتصاد و جامعه تأکید دارد و در معرفی و توضیح اصول پراکسولوژی به خوانندگان میپردازد.
در دهه ۱۹۵۰، سخنرانیها و سمینارهای فون میزس در دانشگاه نیویورک نقش مهمی در پیشبرد جریان لیبرتارینیسم پس از جنگ جهانی دوم ایفا کرد. این سخنرانیها باعث شد که رهبران روشنفکر بسیاری در این جریان نسل جدیدی از افراد متفکر و فعالان لیبرتارینیسم را تربیت کنند. برخی از این رهبران شامل نامهایی چون موری روتبارد، هانس سنهولز، جورج رایسمن، رالف رایکو، لئونارد لیگیو و ایزرائل کرزنر بودند. آنها با تأثیرگذاری از آراء و اصول فون میزس، به توسعه و ارتقاء اصول لیبرتارینیسم پرداختند.
پیشنهاد می شود به مقاله زندگینامه ارهارد مراجعه نمایید. با گذر زمان، توانمندیها و فعالیتهای تولیدی فون میزس در دهه ۱۹۶۰ به طور قابلتوجهی کاهش یافت. وی در این دوره دیگر به همان اندازه فعال نبود و از لحاظ تأثیر و اهمیت نیز به تدریج به پسزمینه رفت. در این مدت، او همچنان در دانشگاه نیویورک تدریس انجام میداد، اما در سال ۱۹۶۹، تدریس خود را ترک کرد و از این شهر نیز رفت. این دوره از زندگیاش نمایانگر کاهش تاثیر و اهمیت او در عرصه اقتصاد بود، با این حال به مدت نزدیک به چهارده سال، وی به عنوان رهبر برجسته مکتب اتریش در علم اقتصاد شناخته میشد.
آشنایی با اندیشه های لودویگ فون میزس
لودویگ فون میزس به عنوان یک لیبرال کلاسیک و یکی از پیشوایان اصولی مکتب اقتصادی اتریش شناخته میشد. او نه تنها نوشتهها و سخنرانیهای فراوانی در زمینه اقتصاد داشت، بلکه بهطور گستردهای به عنوان یک رهبر معتبر این مکتب شناخته میشد. در رسالات و کتابهایش در زمینه اقتصاد، او به تشریح و تبیین بنیانهای مفهومی اصول خود پرداخت، که به نام “پراکسولوژی” شناخته میشود. این مفهوم به تحلیل عملکرد انسان در زمینه اقتصاد و علم اعمال انسان میپردازد.
مهمترین مباحثی که میزس در آثار خود بررسی کرد، به شرح زیر است:
۱- اقتصاد پولی و تورم: او به شیوهای علمی و تحلیلی به موضوعاتی چون نقش پول، تورم و اثرات آنها بر اقتصاد میپرداخت. تفکرات و تحلیلهای وی درباره نقش پول و پدیده تورم در اقتصاد، به توضیح اثرات مالی و اقتصادی آن بر جامعه کمک میکرد.
۲- تفاوت بین اقتصاد دولتی و تجارت آزاد: میزس به بررسی تفاوتها و تأثیرات اقتصاد دولتی و اقتصاد تجارت آزاد پرداخت. او نشان میداد که دخالت دولت در اقتصاد و تداخل در معاملات تجاری میتواند تأثیرات منفی بر روی توسعه اقتصادی و آزادی افراد داشته باشد.
لودویگ فون میزس با تأکید بر اصول لیبرالیسم کلاسیک و تجارت آزاد، تلاش میکرد تا اهمیت آزادی اقتصادی و کنشهای انسانی در تعیین سیر تاریخ اقتصادی بیان کند. افکار و تفکرات او تاکید میکرد که نقش دولت در اقتصاد باید محدود شده و آزادی اقتصادی افراد باید احترام گذاشته شود.
لودویگ فون میزس بهطور گستردهای در آثار خود به تبیین دیدگاههایی پیرامون موضوعات مختلف اقتصادی میپرداخت. او بر اساس تحلیلهای عمیق خود به برخی نتایج و تفاسیر مهم دست پیدا کرده بود که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- نقش پول و تأثیرات آن: فون میزس به طور مفصل تبیین میکند که پول به عنوان وسیلهای برای تسهیل معاملات و تبادل کالاها و خدمات مورد تقاضا قرار میگیرد و نه به دلیل ارزش ذاتی خود. او به شدت بر این اصل تأکید داشت که گسترش نامتناسب عرضه پول، به جز مسکوکات، منجر به سیکلهای تجاری و رکودهای اقتصادی میشود.
۲- مشکل محاسبات اقتصادی در سوسیالیسم: میزس با تحلیل دقیق به نقد سوسیالیسم اقتصادی پرداخت و اظهار کرد که ناقصی در محاسبات اقتصادی در سیستم سوسیالیستی باعث عدم کارآمدی آن خواهد شد. او به اهمیت سیستم قیمتگذاری بازاری در تخصیص منابع و تنظیم تولید و مصرف اشاره کرد و تأکید کرد که بدون اقتصاد بازار، سیستمی کارآمد برای تخصیص منابع وجود نخواهد داشت.
در مورد تفاوتها و تضادهای سیاسی و اقتصادی، فون میزس به طور تند و بیطرفانه از دیدگاههای خود بیان میکند. وی تأکید میکند که برچسبهای سیاسی معمولاً ناشمول و اغلب سادهسازیکنندهاند. او توصیه میکند که تفاوتها و برخوردهای مختلف از زوایای مختلف و با توجه به واقعیتها بررسی شوند. به نظر او، اصول اقتصادی و انتخابهای اقتصادی باید بر اساس منطق و دلایل منطقی، نه بر اساس افراز و نشیبهای مدرن مورد ارزیابی قرار گیرند.
یکی از مهمترین و نمایندهترین نظریات لودویگ فون میزس، مبنای شکستآمیزی سوسیالیسم از منظر اقتصادی بود. او در مقالهها و کتابهای خود با دقت به تحلیل و بررسی دلایلی که سوسیالیسم را در پیشرفت اقتصادی موفق نمیسازد، پرداخت. در یک مقاله ارشد او در سال ۱۹۲۰، بهطور مفصل تبیین میکند که یک دولت سوسیالیستی قادر به انجام محاسبات اقتصادی کارآمد برای مدیریت و سازماندهی یک اقتصاد پیچیده نخواهد بود. این محاسبات عبارتند از تخصیص منابع، تنظیم تولید و مصرف، و تعیین قیمتها و ارزشها.
گرچه برخی از اقتصاددانان سوسیالیستی از جمله اسکار لنج و آبا لرنر نقدهایی به این دیدگاه میزس داشتند، اما اغلب اقتصاددانان معاصر به اندازهٔ هایک و میزس با این دیدگاه موافق بودند. آنها معتقد بودند که ناکارآمدی سیستم سوسیالیستی در محاسبات اقتصادی به علت نبود سیستم قیمتگذاری بازاری بود. بر اساس این دیدگاه، در سوسیالیسم اقتصادی که دولت بهطور مستقیم در تصمیمگیریهای اقتصادی دخالت دارد، عدم وجود قیمتهای بازاری و تعامل آزاد عرضه و تقاضا مانعی جدی برای محاسبات دقیق و بهینهسازی منابع و تولید میشود.
این تحلیلها تا حد زیادی توسط اقتصاددانان معاصر تأیید شدهاند و نقدهای میزس به سوسیالیسم از نظر اقتصادی، بهعنوان یکی از دلایل اصلی شکست اقتصادی بسیاری از رژیمهای سوسیالیستی در تاریخ محسوب میشود.
لودویگ فون میزس، از آرایشگران برجسته مکتب اقتصادی اتریش، با دیدگاهی ویژه نسبت به حقیقتهای اقتصادی برخورد داشت. او باور داشت که مبانی اقتصادی از بدیهیاتی اشتقاق مییابند و به دست آوردن دادهها و آزمایشهای تجربی نمیتوانند این مبانی را به طور کامل تایید یا رد کنند. در اصل، وی با ارجاع به بنیههای تحلیلی اقتصاد، به تبیین مفاهیم و اصول بنیادین پرداخت و از نظریهپردازی برای تبیین و توجیه اصول اقتصادی استفاده میکرد.
آثار اصلی میزس به تفصیل بر دیدگاهها و مطالبات او در موارد مختلف اقتصادی تمرکز دارند. از جمله کتاب مهم و پر افتخار او به نام “کنش انسانی” که در آن به بررسی اصول اقتصادی و روابط انسانی در اقتصاد میپرداخت. این اصول به طور عمده از دیدگاههای او در مورد تفاوت بین اقتصاد دولتی و تجارت آزاد، نقش دولت در اقتصاد، و اهمیت تخصیص منابع بهینه برخوردار بودند.
واقعیت این است که میزس در دستیابی به تأثیرات گسترده خود در میان جامعهٔ اقتصادی موفقیتهایی داشت. یکی از نکات مهم در تفکرات و آرای او، حمایت از فلسفه لیبرالیسم بود. وی تأکید میکرد که دولت باید دخالت خود را در اقتصاد به حداقل ممکن برساند تا به اقتصاد آزاد فرصت دهد بهینهترین تخصیص منابع را ارائه دهد.
اگرچه بعضی از اقتصاددانان خارج از مکتب اتریش ممکن است به میزس پیوسته نباشند، اما تأثیر و ایدههای او در اطلاعات و تحلیلهای اقتصادی همچنان در جریان مباحث اقتصادی مورد بحث و بررسی قرار دارند.
کتابشناسی و آثار فون میزس
از آثار مهم لودویگ فون میزس، میتوان به کتابها و مقالاتی اشاره کرد که در طول زندگی خود منتشر کرد. این آثار در حوزههای مختلف اقتصادی و فلسفی تنوع داشتند و دیدگاههای منحصربهفرد او را بازنمایی میکردند.
یکی از اثرهای مهم و شناختهشده میزس، کتاب “کنش انسانی” بود که در آن به تفسیر مبانی رفتارهای انسانی در حوزه اقتصادی پرداخت. این کتاب به ارتباط بین تصمیمگیریهای افراد و تأثیر آن بر تخصیص منابع اقتصادی میپرداخت.
آثار دیگری که به نام میزس معتبر هستند، شامل مقالات و کتب در موضوعات متنوعی مثل سوسیالیسم، لیبرالیسم، تئوری پول و اعتبار، بوروکراسی و ذهنیت ضد سرمایهدارانه میشود. در این اثرها، وی دیدگاههای خود را به تفصیل برای خوانندگان ارائه کرده و تفسیری عمیق از مسائل اقتصادی و اجتماعی ارائه داده است.
اهمیت آثار میزس در دستهبندیهای مختلف، باعث شدهاست که ترجمهها و برگردانهای اثرهای وی به زبانهای دیگر نیز انجام شود. به عنوان مثال، کتاب “ذهنیت ضد سرمایهداری” توسط لیونا عیسی قلیان و سعید قاسمی نژاد به فارسی برگردانده شده و در اختیار خوانندگان فارسیزبان قرار گرفته است.
همچنین نشر “نی” نیز کتابی به نام “اندیشههای اقتصادی لودویگ فون میزس” را منتشر کرده که مجموعهای از مقالات و نوشتههای اقتصاددانان و فیلسوفان مختلف دربارهٔ میزس را شامل میشود. این کتاب با مقدمهای از پروفسور لورنس ماس به فارسی برگردانده شده و اطلاعات مفصلی از دیدگاهها و آراء میزس را ارائه میدهد.
مقالات شخصی لودویگ فون میزس پس از سال ۱۹۳۸ در آرشیو دانشگاه Grove City در پنسیلوانیای غربی به گردآوری رسیدهاند. نسخههای کپی شده از این مقالات همچنین در آرشیو مسکو و همچنین در انستیتو میزس در اوبرن، آلاباما، نگهداری میشوند. در این مراکز، تعدادی از اثرهای مهم و تأثیرگذار او در حوزههای مختلف اقتصاد و فلسفه موجود است.
علاوه بر این، مجموعههای دیگری از آثار میزس نیز در موسسات و کتابخانههای معتبر قرار دارند. به عنوان مثال، اتاق تجارت وین، انجمن دانشآموختگان مطالعات بینالملل در ژنو و انستیتو هوور در دانشگاه استنفورد نیز منابعی از آثار و تحقیقات او را در اختیار علاقهمندان قرار میدهند.
برای مطالعه زندگی و آثار فون میزس، منابعی مانند اتوبیوگرافی به نام “یادداشتها و خاطرهها” (۱۹۷۸) از اهمیت بسیاری برخوردارند. این کتاب، وقایع و پیشرفتهای روشنفکری وی را تا سال ۱۹۴۰ پوشش میدهد و نگاهی به زندگی و کارهای او ارائه میکند.
همچنین، “سالهای زندگی من با لودویگ فون میزس” (۱۹۸۴) نوشتهٔ مارگیت فون میزس، منبع دیگری است که به طور جزئی به زندگی او پرداخته و نگاهی به تجربیات شخصی و همکاریهای وی ارائه میدهد.
واقعیت این است که هنوز زندگینامهای جامع دربارهٔ فون میزس منتشر نشدهاست، اما بیوگرافیهایی از او و اهمیت افکارش توسط اقتصاددانان و فیلسوفان معتبر ارائه شده است. از مهمترین این بیوگرافیها میتوان به “لودویگ فون میزس: عالم، آفرینشگر، قهرمان” (۱۹۸۸) نوشتهٔ موری روتبارد و “لودویگ فون میزس: انسان و علم اقتصاد او” (۱۹۷۳) اثر اسرائیل کرزنر اشاره کرد. همچنین روتبارد در “لزوم فون میزس” (۱۹۷۳) نیز به تحقیق و نگارش در این زمینه پرداخته است.