آگاتا کریستی، ملکه جنایت، بیشتر به خاطر داستانهای کارآگاهی و معماییاش شناخته میشود. اما در میان انبوه آثار او، رمانهایی نیز یافت میشوند که رگههایی از عاشقانه و رمانس در آنها به چشم میخورد.
در این مقاله از برنا اندیشان، به معرفی رمانتیکترین کتابهای آگاتا کریستی میپردازیم و به شما نشان میدهیم که عشق چگونه در تار و پود جنایت و معما تنیده شده است.
آگاتا کریستی، ملکه جنایت
آگاتا کریستی (زاده ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ – درگذشته ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶) نویسنده مشهور انگلیسی و خالق داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او به خاطر خلق شخصیتهای کارآگاهی مشهوری مانند هرکول پوآرو و خانم مارپل شناخته میشود.
کریستی در طول زندگی خود بیش از ۸۰ رمان جنایی و ۱۹ داستان کوتاه منتشر کرد. آثار او به بیش از ۴۴ زبان دنیا ترجمه شدهاند و بیش از ۴ میلیارد نسخه از آنها در سراسر جهان به فروش رفته است. این امر او را به پرفروشترین نویسنده تاریخ تبدیل کرده است.
رمانهای عاشقانه کریستی با نام مستعار مری وستماکوت منتشر میشدند. این رمانها به دلیل لحن لطیف و شخصیتهای جذابشان، در میان خوانندگان محبوبیت زیادی پیدا کردند.
در رمانهای عاشقانه کریستی، شاهد داستانهای عاشقانهای هستیم که در بستر معما و جنایت روایت میشوند. عشق و جنایت در این رمانها به هم گره خوردهاند و خواننده را تا پایان داستان در هیجان و انتظار نگه میدارند.
برخی از مشهورترین آثار کریستی
- قتل راجر آکروید (۱۹۲۶)
- شرق اکسپرس (۱۹۳۴)
- مرگ در نیل (۱۹۳۷)
- ده نفر بیگناه (۱۹۳۹)
- و سپس هیچکدام باقی نماندند (۱۹۳۹)
- قتل در عمارت متروکه (۱۹۴۰)
- شاهد عینی (۱۹۵۴)
کریستی علاوه بر رمان، نمایشنامههای نیز نوشته است که از مشهورترین آنها میتوان به تله موش اشاره کرد. این نمایشنامه از سال ۱۹۵۲ تا به امروز به طور مداوم در لندن به روی صحنه رفته است. پیشنهاد میشود به مقاله کتاب با موضوع تصرف برلین مراجعه نمایید.
کریستی در سال ۱۹۵۵ به خاطر خدماتش به ادبیات، لقب بانو را از ملکه الیزابت دوم دریافت کرد. او در سال ۱۹۷۶ در سن ۸۵ سالگی درگذشت.
جالب است بدانید:
- آگاتا کریستی در دوران جوانی به عنوان پرستار و داروساز فعالیت میکرد.
- او در سال ۱۹۲۶ به طور مرموزی ناپدید شد و ۱۱ روز بعد در هتلی در یورکشایر پیدا شد. این اتفاق تا به امروز حل نشده باقی مانده است.
- آگاتا کریستی در سال ۱۹۳۰ با ماکس مالوان، باستانشناس مشهور، ازدواج کرد.
آگاتا کریستی بدون شک یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین نویسندگان در ژانر جنایی و کارآگاهی است. آثار او تا به امروز مورد علاقه خوانندگان در سراسر جهان هستند و همچنان به چاپ و ترجمه میرسند.
رمانتیک ترین کتابهای آگاتا کریستی
یک گروه از افراد مشکوک به دعوت یک میزبان مرموزتر از خودشان، در یک خانه به هم میرسند. هر کدام از آنها دارای اسراری غمانگیز درون خود هستند؛ از مشکلات مالی گرفته تا انگیزههای پنهان و امیدهای خالی. اما همه آنها به دنبال رسیدن به هدفی مشترک هستند و در رقابت با یکدیگر هستند. این خلاصه، الهام گرفته از اثرات بسیاری از کتابهای جنایی آگاتا کریستی است، حتی برخی از داستانهای عاشقانه او.
آگاتا کریستی علاقهی بیشتری به نمایش ذات و شخصیت انسان در داستانهای خود داشت و اغلب از رویدادهایی مانند ازدواج و قتل برای نمایش این ذات استفاده میکرد. در تمامی آثار جنایی کریستی، که در زمان زندگی خود نوشته است، به سختی میتوان کتابی را پیدا کرد که حتی یک بخش کوچکی از آن به داستان رمانتیک اشاره ننماید.
در کنار ۶۶ کتاب جنایی که تحت نام آگاتا کریستی منتشر کرده و به شهرت جهانی رسیده است، او با نام مستعار مری وستماکوت نیز رمانهایی نوشته است که بیشتر بر روابط انسانی و روایتهای عاشقانه تمرکز دارند. به عنوان مثال، آثاری همچون “غایب در بهار” داستانهایی از زن میانسالی را دربارهی روابط با پدر و مادر و ازدواجش به تصویر میکشد که این با “و سپس هیچ کدام باقی نماندند” که تمرکزش بر روی یک ماجرای جنایی است، تفاوت دارد. به گفتهی خود کریستی، “غایب در بهار” از بین آثارش بیشتر او را راضی کرده و همیشه دلش میخواسته آن را بنویسد.
احتمالاً علاقهی آگاتا کریستی به نوشتن داستانهای رمانتیک به جای داستانهای جنایی در زندگی شخصیاش نهفته بود. در سال ۱۹۱۴ میلادی، در زمان جنگ جهانی اول، او با یکی از خلبانها به نام آرچیبالد کریستی ازدواج کرد. اما زنی دیگر (که ده سال جوانتر از خودش بود) در زندگی شوهرش جایگاه خود را یافت و کریستی را ترک کرد.
این اتفاق در همان سالی رخ داد که مادر کریستی درگذشت. واکنش کریستی به این اتفاق ناپدید شدن شوهرش بود، به معنای واقعی کلمه. او لباسهایش را در کنار یک حمام مشهور رها کرد تا مردم فکر کنند که او غرق شده است. سپس پس از یک دورهی تعقیب و گریز طولانی، کریستی را در یک هتل پیدا کردند که در آن زمان با نام نیل (نام خانوادگی زن دوم شوهرش!) زندگی میکرده است.
آگاتا کریستی هیچ یک از این مسائل را در زندگینامهی خود شرح نداد. به جای آن، با نوشتن داستانهای جنایی تکاندهنده که اغلب شامل موضوعاتی مانند مثلثهای عاشقانه، تغییر هویت، رمز و رازها، و غرق شدگیهای مجازی بودند، به یکی از موفقترین نویسندگان جنایی انگلیسی تبدیل شد.
هر کسی که تجربهی چنین دلسردی را پشت سر گذاشته باشد، بدون شک آثار آن را در نوشتههایش مشاهده میکند و آگاتا کریستی نیز از این قاعده مستثنی نیست. داستانهای عاشقانه در کتابهای جنایی آگاتا کریستی حضور چشمگیری دارند و اغلب به همان اندازه که جنایتی غافلگیرکننده و پر از معما هستند، عناصر عاشقانه نیز در آنها یافت میشود. در ادامه، به برخی از بهترین کتابهای جنایی آگاتا کریستی میپردازیم که عناصر عاشقانه و رمانتیک در داستانهایشان نقش مهمی دارند.
کتاب دشمن پنهان
این دومین رمانی است که آگاتا کریستی در طول دوران حرفهی خود به عنوان نویسنده نوشته است. «دشمن پنهان» در سال ۱۹۲۲ میلادی منتشر شد و داستان هیجانانگیز تامی و تاپنس برسفورد را روایت میکند که پایه و اساس حضور چندین بارهی این دو کارآگاه در سایر آثار کریستی را میگذارد. در لندن پس از جنگ جهانی اول، این دو دوست از دوران کودکی تصمیم میگیرند دکان خود را راه بیندازند تا پولی به جیب بزنند. به عنوان “ماجراجو” در روزنامهها به خودشان اعلامیه میدهند تا کسی آنها را استخدام کند.
اولین مراجع آنها مردی مرموز به نام ویتینگتون است که خود را به عنوان یک وکیل معرفی میکند. او از تاپنس میخواهد که رد زنی به نام جین فین را که در سال ۱۹۱۵ گم شده، برایش بزند؛ این زن به طور مشکوکی دارای یک سند محرمانهای است که امنیت ملی کشور به آن وابسته است.
در دههی اول حیات حرفهای آگاتا کریستی، داستانهای تریلر و جاسوسی از او بسیار محبوب بودند. «مردی با لباس قهوهای»، «راز دودکشها»، «راز هفت ساعت» و «چهار قدرت بزرگ» همه با توطئههای بینالمللی و باندهای جنایتکار سروکار داشتند.
اما در سال ۱۹۲۹ میلادی، ناشر کریستی او را وادار کرد که از نوشتن این نوع کتابها دست بکشد و بیشتر به سمت داستانهای کارآگاه محبوب پوآرو متمایل شود. تا زمانی که او دومین رمان تامی و تاپنس را در سال ۱۹۴۱ میلادی منتشر کرد، کریستی دیگر هیچ داستان تریلر جاسوسی را به همان شکل و ترتیبی که قبلاً بود، ننوشت.
تامی و تاپنس از دوران کودکی با یکدیگر آشنا شده و رابطهای محکم و صمیمی برقرار کردهاند. شوخیها و بازیهای آنها نشان از ارتباط عمیقی دارند. در ضمن، این دو دوست باید در مأموریت خود برای بازیابی اسناد مهم با هم همکاری کنند و خطر و هیجان را تجربه کنند، که این باعث تقویت اعتماد آنها به یکدیگر میشود.
با این حال، در مقایسه با رمانهای رمانتیک مدرن، داستان جنایی آگاتا کریستی از روابط عاطفی آنها بیشتر به تعاملات ضمنی و احساسات ناگفته توجه میکند و نشان میدهد که آیندهای بیشتر برای تامی و تاپنس در انتظارشان است. شخصیتهای «دشمن پنهان» که در همان دورانها همعصر و همسن آگاتا کریستی بودند، شاید نمایانگر آرزوی خود نویسنده باشند که خود و شوهرش را در یک رابطه مشابه تامی و تاپنس تصور میکرده است.
به راستی بگویم، داستان تامی و تاپنس در «دشمن پنهان» از دیدگاه معیارهای کتابهای جنایی مدرن بیش از حد غیر واقعی به نظر میرسد؛ به طوری که در عمل، این زوج خوشبخت تقریباً در صفحات ابتدایی کتاب توسط تروریستهای حرفهای به قتل میرسند و ما بلافاصله به یک پروندهی دیگر که در آن تامی و تاپنس به عنوان قربانیان این جنایتها نقش داشتهاند، منتقل میشویم.
پیشنهاد میشود به مقاله تحلیل کتاب بادام مراجعه فرمایید. این ممکن است نشاندهندهی سطحیگرایی یا سادهانگاری در به تصویر کشیدن دنیای جنایت باشد، و یا شاید کریستی نیاز داشته باشد تا دربارهی دو عاشق جوانی بنویسد که با وجود مواجهه با خطرات، به جای ناله و فریاد، با شوخطبعی و عشقشان به یکدیگر رو به رو میشوند؛ به هر حال، «دشمن پنهان» موفق شده است آگاتا کریستی را در یکی از آثار احساسیترین خود به تصویر کشد و ما بخاطر این اثر از او قدردانی میکنیم.
کتاب “دشمن پنهان” اثر آگاتا کریستی ترکیبی از تعلیق، رمز و راز، و در نهایت، عناصر عاشقانه را در خود جای داده است. اغلب افرادی که آثار آگاتا کریستی را مطالعه کردهاند، فراتر از داستانهای جنایی هرکول پوآرو، با داستانهای عاشقانه این نویسنده آشنا نیستند، به ویژه در پایان این کتاب که موجب خودنمایی از این جنبه میشود.
اگر شما نیز به دنبال کتابهای دیگری از آگاتا کریستی هستید که از الگوی ثابت کتابهای کارآگاهی خارج شده و حضور هرکول پوآرو در آنها مشاهده نمیشود، “دشمن پنهان” با شخصیتهای جذاب و داستان پیچیده و لایههای عاشقانه خود، گزینهی بسیار مناسبی است. توصیفات انگلستان دههی ۲۰ میلادی و درامهای جاسوسی آبدار و عاشقانهای که در این کتاب یافت میشوند، جذابیت خاصی به آثار کریستی میبخشند. با این حال، در “دشمن پنهان” طرح داستانی واقعگرایی وجود ندارد.
اگر به دنبال درامهای جنایی مدرن و یک خط داستانی ساده و روشن هستید که در آن شخصیتها درگیر ماجراهای پیچیده نمیشوند و به زودی کشته نمیشوند، احتمالاً این کتاب برای شما مناسب نخواهد بود. لازم به ذکر است که “دشمن پنهان” یکی از اولین آثاری است که آگاتا کریستی آن را برای تبدیل به فیلم سینمایی اقتباس کردند. فیلم “دشمن پنهان” یا “Die Abenteurer G.m.b.H.” یک فیلم صامت است که در سال ۱۹۲۹ در آلمان تولید شد. علاوه بر این، نسخههای دیگری نیز از این کتاب در سالهای ۱۹۸۳ و ۲۰۱۴ برای تلویزیون منتشر شده است.
کتاب مردی با لباس قهوه ای
در کتاب “مردی با لباس قهوهای” اثر آگاتا کریستی، از خیابانهای همیشه پر از افراد لندن، به سواحل ناشناختهی آفریقا سفر میکنیم تا به رمز و راز یک مرگ مشکوک در ایستگاه قطار پی ببریم. شخصیت اصلی این داستان، آن بدینگفیلد، که فراتر از زندگی روزمرهاش به دنبال هیجان و ماجراجویی میگردد، یک روز با مردی در لباس قهوهای برخورد میکند که به او فرصتی برای ترک زندگی معمولی و سفر به سمت آفریقای جنوبی را میدهد.
در این سفر، آن با شخصیتهای مرموزی روبرو میشود؛ از سرهنگ ریس و سر یوستس پدلر، تا دیگرانی که با رازهای گیج کنندهای پرده برنمیدارند. او در میان این شخصیتها به دنبال نقشههای پنهانی میگردد و ماجرای الماسهای دزدیده شده و یک قتل مرموز را کشف میکند.
این تحقیقات او را به سفری هیجانانگیز در آفریقای جنوبی میبرد، از بندر شلوغ کیپ تاون تا مناطق وحشی در رودخانهی زامبزی. در این سفر، او با کلنل ریس همراه میشود و با دشمنان پنهان، مواجهههای خطرناک و خیانتهایی مواجه میشود تا رمز و راز مردی با لباس قهوهای را حل کند.
علاوه بر داستانهای عاشقانه، پسزمینهی افریقای جنوبی در این کتاب از بهترین ویژگیهای آن است که آن را به یکی از منحصر به فردترین کتابهای جنایی آگاتا کریستی تبدیل میکند. کتابها، ما را به دنیایی میبرند که در شرایط عادی قادر به تجربه آن نیستیم.
آب و هوای گرم آفریقای جنوبی و فرهنگ چند لایه و پررنگ آن، پسزمینهای عالی برای معمای این رمان ایجاد کرده است که با تازگیهای خود، از الگوهای معمول در کتابهای جنایی فاصله گرفته است. این کتاب، با وجود موضوع جاسوسی، به خاطر ماجراهای سفر شخصیتها به اطراف جهان، واقعیتی که از تجربههای واقعی نویسنده الهام گرفته شده، جذابیت خاصی پیدا میکند. صحنههای مختلفی از لندن تا قطارها، از دریاچهها تا آبشارها، در داستان میگذرد و با این کتاب، شما حتی به کاوش در آبشارها خواهید پرداخت. بنابراین، برای یک ماجراجویی تمام عیار، خودتان را آماده کنید.
اما ممکن است بپرسید که بخش عاشقانه این کتاب کجاست؟ آگاتا کریستی این رمان را در سال ۱۹۲۴ میلادی، بین کتابهای هرکول پوآرو و خانم مارپل خود نگاشت؛ زمانی که به نظر میرسد هنوز به عنوان یک نویسندهی مشهور کتابهای معمایی شناخته نشده بود.
واقعاً، «مردی با لباس قهوهای» بیشتر از اینکه در دستهی کتابهای جنایی آگاتا کریستی قرار بگیرد، یک رمان ماجراجویی هیجانانگیز با عناصر رمانتیک است که در داستانش یک معما نیز وجود دارد. در یک نقطهی داستان، قهرمان ما با شخصیتی به نام هری ریبورن آشنا میشود؛ این آشنایی به دوستی منجر میشود که به تدریج مقدمهای برای یک عشق ساده و صاف میشود.
البته، اصطلاح عشق ساده ممکن است کمی احساسات را کمرنگ بنماید؛ در واقع، او از لحظهی اول عاشق و مشتاق هری میشود و تصمیم میگیرد تا تمام عمرش را با او بگذراند. اگرچه این روابط عاشقانه کمی سریع و سطحی به نظر میآیند، اما مطمئنیم که لحظات رمانتیک «مردی با لباس قهوهای» میتواند طرفداران کتابهای جنایی آگاتا کریستی را هم راضی نگه دارد.
این کتاب در سال ۱۹۸۹ میلادی برای تلویزیون تبدیل به فیلم شده است که البته داستانش کمی تغییر یافته و به زمان دههی ۱۹۲۰ میلادی انتقال یافته که در نتیجه، جزئیات دیگری نیز مورد تغییر و بازنگری قرار گرفته است.
کتاب چرا از اوانس نپرسیدند
کتاب “چرا از اوانس نپرسیدند؟” از جمله آثار آگاتا کریستی است که اجزای یک داستان کلاسیک جنایی و معمایی را به همراه پیچشهایی از عناصر رمانتیک به شکل جدیدی ترکیب میکند. در این داستان، بابی جونز، که نقش اصلی را ایفا میکند، به همراه دوستش، دکتر توماس، در یک اقامتگاه ساحلی ولزی به بازی گلف مشغولند.
در حین بازی، بابی یک مرد را میبیند که در حال مرگ است و در لحظات آخر عمرش این سوال را مطرح میکند: “چرا از اوانس نپرسیدند؟” این واقعه باعث تحریک کنجکاوی بابی میشود و او تصمیم میگیرد تا علت این سوال عجیب را کشف کند.
بابی از جیب لباس مرد مرگنما عکسی از یک زن جوان پیدا میکند که کنجکاوی او را بیشتر میکند. در همین حال، مردی ناشناس پدیدار شده و به بابی کمک میکند و پیشنهاد میدهد تا جسد را به خودش بسپارد تا بتواند به خانه برگردد. اما با آغاز تحقیقات، بابی متوجه بیتوجهی خانواده مرد مرده میشود و تصمیم میگیرد خودش به دنبال حل این معمای مرموز بگردد.
با همکاری دوستش، بابی تصمیم میگیرد تا راز این مرگ عجیب را کشف کند. او با همراهی بانو فرانسیس درونت (یا فرانکی)، که با پیچیدگیهای غیرمنتظرهای در این ماجرا ظاهر میشود، به ماجراجویی خطرناکی میپردازد.
پیشنهاد میشود به مقاله تحلیل کتاب تزار عشق و تکنو مراجعه فرمایید. فرانکی، یا به عبارت دیگر بانو فرانسیس، یکی از زنان جوان و ماجراجویی در داستانهای آگاتا کریستی است که با دقت میداند چه خواستههایی از زندگی دارد و برای رسیدن به آن تلاش میکند، بدون اینکه از تلاشهایش کوتاهی بیاورد.
با روحیهی سرزندهاش، فرانکی میتواند به راحتی حتی شخصیتهای مردانهی داستان را هم بر سر جایشان قرار دهد، از جمله خود بابی. اگرچه بابی و فرانکی شخصیتهای متفاوتی دارند، اما همکاری آنها یک دوستی دوستداشتنی را بوجود آورده که به تدریج از مرز همکاری و دوستی معمولی فراتر میرود.
طبیعت ماجراجویانه و پرشور فرانکی در مقابل روحیهی معمولاً محتاط بابی، تعادلی جذاب در رابطهی آنها ایجاد میکند. شوخیهای جذاب آنها در میان موقعیتهای تنشزای داستان، همچون چراغ امیدی در تاریکیهای تهدیدات، نقطهی قوت این دوستی است. هر دو بابی و فرانکی افراد باهوش و ارادهمندی هستند که شباهتهایشان به سرعت آنها را به سوی یکدیگر جلب میکند.
با وجود تفاوتهایی در پیشینه و زندگینامهی آنها، این دو دوست در دوران کودکی با هم آشنا بودهاند و اکنون تصمیمشان برای حل معمای اوانس، زمینهی فراهم کرده که ارتباط آنها عمیقتر شود. اگرچه احساسات بابی و فرانکی بیشتر در حد ناگفتهها باقی میماند، اما با پیشرفت داستان، انتظار میرود نشانههایی از حسادت و مالکیت ظاهر شود که با گذر زمان، احساسات آنها به طور آشکارتری بروز میکند و پایان کتاب نیز به طور روشن به آیندهی مشترکی بین این دو اشاره میکند.
در این کتاب، آگاتا کریستی در اوج فعالیت حرفهای خود به سر میبرد. جالب است بدانید که این اثر در سال ۱۹۳۴ میلادی منتشر شده است، به همین دلیل این کتاب همزمان با انتشار “قطار سریعالسیر شرق” منتشر شده است.
علاوه بر این دو کتاب، کریستی در همین دورهٔ زمانی و در حوالی دههٔ چهل، آثار دیگری مانند “قتل به ترتیب حروف الفبا”، “و سپس هیچ کدام باقی نماندند” و “شبح مرگ بر فراز نیل” را نیز منتشر کرده است. این اطلاعات سوالی پدیدار میکنند که آیا دههٔ چهل میلادی واقعاً قویترین دورهٔ فعالیت حرفهای این نویسنده بوده است یا خیر؟
“چرا از اوانس نپرسیدند” ما را به این سوال میاندازد که چرا کریستی سایر داستانهای محوری بر بابی و فرانکی را ننوشته است که با تعامل فوقالعاده آنها، ما را در یک پازل پیچیدهٔ دیگر از داستانهای کریستی گمراه کند. شخصیتهای برجستهای مانند بابی و فرانکی که همچون یک زوج کارآگاه ماهر عمل میکنند، داستانی دلنشین و پر مخاطراتی را به ارمغان میآورند که خواننده را به چالش میکشاند، بنابراین “چرا از اوانس نپرسیدند” یکی از برترین آثار آگاتا کریستی به شمار میآید.
اگر شما به دنبال خواندن یکی از آثار جنایی آگاتا کریستی هستید، اما حوصلهای ندارید که به طور مستقیم به کتابهای هرکول پوآرو یا خانم مارپل بروید، “چرا از اوانس نپرسیدند” یک گزینهٔ عالی است که با اشارات رمانتیک خود نشان میدهد که کریستی مسلط به این ژانر بوده است.
تا کنون، داستان «چرا از اوانس نپرسیدند» اقتباسهای تلویزیونی زیادی را تجربه کرده است. اولین اقتباس به سال ۱۹۸۰ میلادی بازمیگردد. این داستان همچنین از اولین آثار کریستی است که برای تلویزیون اقتباس شد، و دلیل این اقتباس به سختگیری خود آگاتا کریستی بازمیگردد.
پس از مشاهده یک اقتباس ناکام از «و سپس هیچ کدام باقی نماندند»، کریستی دیگر اجازه نداد که آثارش برای تلویزیون به تصویر کشیده شوند. اما پس از درگذشت کریستی در سال ۱۹۷۶ میلادی، دخترش به نهایت اجازه داد که «چرا از اوانس نپرسیدند» برای تلویزیون تولید شود. علاوه بر این اقتباس، نسخههای دیگری نیز تولید شدهاند که به ترتیب در سالهای ۲۰۱۱، ۲۰۱۳ و ۲۰۲۲ میلادی عرضه شدهاند.
کتاب آقای کوئین مرموز
بعد از این کتاب، داستانهای موجود در این فهرست کمی تیره و پیچیده میشوند. بر خلاف سبک معمول آگاتا کریستی، «آقای کوئین مرموز» یک رمان یکپارچه نیست؛ بلکه از دوازده داستان کوتاه تشکیل شده است. آقای ساترثویت، مردی مسن است که به شدت به شنیدن ماجراهای دیگران علاقهمند است. افراد اغلب اسرار خود را به او میگویند و او با خوشحالی به آنها گوش میدهد.
زندگی ساده و روزمره آقای ساترثویت تا زمانی که آقای کوئین مرموز ظاهر میشود تغییر میکند و او به نوعی مجبور به ورود به ماجرا میشود. هارلی کوئین، یک شخصیت مرموز و احتمالاً فراتر از دنیای مادی است که به آقای ساترثویت کمک میکند تا اسرار معمای عاشقانهای را حل کند. نقش کوئین در توالی رویدادها تاانتها مبهم است؛ آیا او فقط به ساترثویت راهنمایی میکند یا واقعاً یک موجود فراطبیعی است که کنترل پنهانی رویدادها را در دست دارد؟ این عدم قطعیت و وجود یک شبح از دنیای فراتر از طبیعت، این کتاب را به یکی از برجستهترین آثار آگاتا کریستی تبدیل کرده است.
هر کدام از داستانهای این مجموعه، خواننده را به مکانها و شخصیتهای متفاوتی میبرند؛ از راهروهای ساکت یک خانه در روستا، تا خیابانهای پراز هیاهو و شلوغ لندن، آگاتا کریستی با معماهایی سرگرمکننده برای ما در نظر گرفته است؛ از قتل تا باجگیری، از خودکشی تا هویتهای جعلی. ساترثویت، با راهنمایی آقای کوئین مرموز، سعی میکند رموزی را که اغلب خواننده را متعجب میکنند، آشکار کند.
این دو شخصیت با همکاری، خدمات زیادی به شخصیتهای داستان ارائه میدهند؛ از جلوگیری از خودکشیها و اصلاح روابط عاشقانه، تا حل پروندههای جنایی. هر داستان با فضای دراماتیک و پایانهای غمانگیز خود، اثر خود را بر ذهن خواننده میگذارد، و حضور عناصر ترسناک و ابهامات، باعث میشود تا به مدتها پس از پایان داستان به آن فکر کنید.
«آقای کوئین مرموز» یکی از آثار بینظیر این نویسنده است که او را قادر به تلفیق دو شخصیت متفاوت خود، یعنی مری وستماکوت، زن رمانتیک انگلیسی و آگاتا کریستی، ملکهی کتابهای جنایی، نشان میدهد. این ترکیب، یک مجموعه جذاب با داستانهایی دارای فضای رمانتیک و گوتیک و با معماهای هوشمندانه را به وجود آورده است. آگاتا کریستی در زندگینامهاش از آقای کوئین و آقای ساترثویت به عنوان دو شخصیت مورد علاقهاش از کتابهایش یاد کرده و با مطالعه این مجموعه، خواهید فهمید که چرا اینطور است. اگرچه مایل بودیم که داستانهای بیشتری با همکاری این دو نفر داشته باشیم که با عناصر جدید و لایههای فراطبیعی، از دیگر آثار این نویسنده متمایز شوند.
سبک روایی داستانهای این مجموعه اغلب حاوی المانهای رویایی و عاشقانه است، و ماجراهایی که عشق و قتل را با هم تلفیق میکنند، مانند «هارلی کوئین مرده» و «مردی از دریا»، به یادمان میمانند. اگر از طرفداران دائمی کتابهای خانم مارپل و پوآرو هستید، در این مجموعه نیز میتوانید داستانهایی با المانها و پیچشهای پلیسی کتابهای کلاسیک این ژانر را پیدا کرده و از آن لذت ببرید.
حضور مهیب و غمانگیز گاهی آقای کوئین، در کنار لحظات شیرین و رمانتیک، این کتاب را به یکی از جذابترین آثار کریستی تبدیل کرده است، اما متأسفانه تا به حال بسیاری از خوانندگان به اندازه کافی به آن توجه نکردهاند.
آقای ساترثویت در کتاب آقای کوئین مرموز کیست؟
آقای ساترثویت در کتاب آقای کوئین مرموز، شخصیتی مرموز و معمایی است که در چندین داستان کوتاه از مجموعه آقای کوئین حضور دارد. او مردی ثروتمند و مسن است که به حل معماهای جنایی علاقه دارد.
ساترثویت شخصیتی پیچیده دارد. او باهوش و زیرک است، اما در عین حال مرموز و غیرقابل پیشبینی است. او اطلاعات زیادی در مورد جنایت و مجرمین دارد، اما معلوم نیست که این اطلاعات را از کجا به دست آورده است.
ساترثویت نقش مهمی در داستانهای آقای کوئین دارد. او معمولاً اولین کسی است که از وقوع جنایت مطلع میشود و به آقای کوئین در حل معما کمک میکند. او همچنین اطلاعات زیادی در مورد گذشته و شخصیت آقای کوئین دارد.
در اینجا برخی از حقایق جالب در مورد آقای ساترثویت آورده شده است:
- او در هشت داستان کوتاه از مجموعه آقای کوئین حضور دارد.
- او همیشه لباسهای سیاه میپوشد و عصای نقرهای دارد.
- او علاقه زیادی به شطرنج دارد.
- او به نظر میرسد که اطلاعات زیادی در مورد جهان زیرزمینی دارد.
- او معمولاً نقش یک ناظر را در داستانها دارد.
هویت و انگیزههای آقای ساترثویت همیشه یک راز باقی میماند. این موضوع یکی از دلایلی است که شخصیت او تا این اندازه جذاب و مرموز است.
برخی از خوانندگان معتقدند که ساترثویت خودش یک مجرم است. برخی دیگر معتقدند که او یک کارآگاه مخفی است. اما هیچ کس به طور قطعی نمیداند که او کیست و چه میخواهد.
این موضوع یکی از جذابیتهای کتاب آقای کوئین مرموز است. خوانندگان تا آخرین صفحه کتاب در انتظار هستند تا بفهمند که آقای ساترثویت کیست و چه میخواهد.
کتاب شبح مرگ بر فراز نیل
کتاب “شبح مرگ بر فراز نیل” از مجموعه داستانهای هرکول پوآرو است که آگاتا کریستی آن را در سال ۱۹۳۷ میلادی منتشر کرد. این کتاب به دلیل شخصیتهای بینظیری که کریستی به آنها زندگی میبخشد، بیشتر به یاد میماند تا به خاطر پیچیدگی معماهایش. در “شبح مرگ بر فراز نیل” همه کاراکترها در کشتیای گیر افتادهاند و هیچ کس به اندازهای که به نظر میرسد، آنچه که هستند را نشان نمیدهد.
پیشنهاد میشود به مقاله معرفی آثار اسکات فیتز جرالد مراجعه فرمایید. در این داستان، هرکول پوآرو تصمیم میگیرد تعطیلات خود را بگیرد و از کار فاصله بیاندازد. اما زمانی که جسد یک زن جوان به نام لینت ریجوی در کشتی پیدا میشود، تعطیلات پوآرو به طور ناگهانی دگرگونی میکند و او مجبور میشود دل به دریا بزند و به حل معما بپردازد.
شخصیتهای جالب مسافران این کشتی هر کدام به نوعی با قضیه قتل ارتباط دارند؛ از جمله دوست حسود لینت، ژاکلین که به دلیل ثروت و ازدواج لینت ممکن است انگیزهی قتل داشته باشد. نامزد لینت، سایمون، نیز با مشکلات مالی و روابط گذشتهاش ممکن است به دلیل انگیزههای خاصی به جنایت متهم شود. همچنین، دکتر بسنر با گذشتهی مبهم خود و خدمتکار وفادار لینت، لوئیز، در دایره مظنونان قرار دارند.
پوآرو با هر یک از آنها جداگانه مصاحبه میکند و جزئیات ظاهراً بیاهمیت زندگی آنها را مورد بررسی قرار میدهد تا به روایتی از روابط عاطفی پنهان، دشمنیهای گذشته و نقشههای مخفی پی ببرد. با نزدیک شدن به پایان سفر دریایی بر روی نیل، پوآرو تمامی مظنونان را در یک نمایش نهایی گرد هم میآورد تا هویت قاتل را آشکار کند.
در «شبح مرگ بر فراز نیل»، آگاتا کریستی بهجز آنچه معمولاً از یک داستان پوآرو انتظار میرود، با دقت اطلاعات تاریخی از فرهنگ و باستانشناسی مصر را در کتاب به گوشه و کنار گنجانده است، که ناشی از تجربیات شخصی خود کریستی در سفرهای به مصر است. او به طور مکرر به این کشور سفر کرده و تأثیر گذاری بر بسیاری از آثارش داشته است، از جمله «شبح مرگ بر فراز نیل».
او برای اولین بار در سن ۱۷ سالگی با مادرش به مصر سفر کرد و سه ماه را در قاهره سپری کرد و از اهرام بازدید کرد. همچنین در سال ۱۹۱۴ میلادی، شهر باستانی اقصر را دید؛ اما مهمترین سفر او به سال ۱۹۲۹ میلادی بازمیگردد که با همسر دومش، مکس مالووان، که یک باستانشناس بود، به مصر سفر کرد و او را در حفاریهایش در اقصر همراهی کرد.
آنها چندین زمستان را در مصر سپری کردند و در فرهنگ مصر باستان غرق شدند و به نزدیکی اکتشافات باستانشناسی شاهد بودند. این تجربیات باعث شد که دانش وی در زمینهی تاریخ و فرهنگ مصر در «شبح مرگ بر فراز نیل» به خوبی بازتاب شود.
«شبح مرگ بر فراز نیل» یکی از رمانهای بیاندازهی آگاتا کریستی است که در آن با عاشقانههای بیشماری مواجه میشویم و چندین رابطهی عاطفی در دل یک پروندهی جنایی تاریک تنظیم میشود؛ علاوه بر این، با یک داستان عشقی مجازی، زنی شیطانی، عشقهای محکوم به فنا، ارتباطات جدید، حسادتهای عاشقانه و معشوقین پراکنده نیز روبرو میشویم.
این کتاب عاشقانه و معمایی را به بهترین شکل با هم ترکیب میکند و خواننده را به چالش میکشد تا یک راز را بدون اطلاعات دیگری حل کند. حتی جملاتی چون “عشق میتواند چیز بسیار ترسناکی باشد. به همین دلیل است که اغلب داستانهای عاشقانه تراژیک هستند.”
به نحوی واقعیت و احساسات رمان را در چند کلمه خلاصه میکنند. این کتاب توسط بسیاری اقتباس شده است، از نسخهی سال ۱۹۸۷ تا فیلم ۲۰۲۲ به کارگردانی کنت برانا و تهیهکنندگی ریدلی اسکات که با بازی ستارگان معروف از جمله خود کنت برانا در نقش هرکول پوآرو، گل گدوت و آرمی همر، ساخته شده است.
کتاب سرو غمگین
در رمان “سرو غمگین”، آگاتا کریستی، شخصیت زن جوانی به نام النور کارلایل را به خاطر قتل رقیب عشقیاش، مری جرارد، متهم میکند. به نظر میرسد که تمام شواهد به نفع محکومیت او ترتیب داده شدهاند؛ النور دارای انگیزه، فرصت و ابزارهای مسمومکننده برای انجام این جرم بوده است. با این حال، حقیقت پشت این تراژدی زیر پوششی از رازها و داستانهای دروغین مدفون است.
هرکول پوآرو با اصرار به بیگناهی النور، به دنبال روشنی این ماجراست. او با دقت به بررسی گذشته و پیشینهی هر شخصیت میپردازد و در این بین، خواستههای پنهان، رسواییهای گذشته و کینههای طولانی مدتی که پنهان میماندند، آشکار میشوند و حقیقت را از زیر پرده بیرون میکشد.
بدون شک، «سرو غمگین» یکی از رمانهای جنایی رمانتیکترین آگاتا کریستی است. این داستان با تمرکز بر روی موضوعاتی چون عشق، شهوت، حسادت و اشتیاق به ثروت، شما را به خارج از محدودهی یک معمای قتل، به بررسی عمیق ترکیبی از ذات انسانی میبرد که در زیر پوست زندگیهای معمولی این شخصیتها پنهان شده است.
علاوه بر این، این داستان بار اول است که آگاتا کریستی وارد فضای دادگاه میشود و شخصیتها را در این محیط به تصویر میکشد. یکی از جنبههای متمایز کننده «سرو غمگین»، نقش ویژه کارآگاه هرکول پوآرو است که برای طرفداران دائمی او، نوآورانه و جذاب است. پوآرو در این رمان به عنوان یک مشاهدهگر بیشتر عمل میکند و به طور فعال در ماجرا دخالت نمیکند؛ به جای اینکه ایدهها و استنباطهای خود را در ابتدای داستان ارائه دهد، آنها را به تدریج و در طی پیشرفت داستان به خواننده ارائه میدهد.
در واقع، او تا زمانی که به پایان ماجرا نزدیک میشود، به داستان فعالانه وارد نمیشود. میتوان در اینجا تشابهی بین شخصیت پوآرو در این رمان و خود آگاتا کریستی را مشاهده کرد؛ زیرا کریستی خود یکی از بهترین ناظران بر ذات انسان است و در توصیف شخصیتها و انگیزههای آنها، از دقت بالایی برخوردار است.
النور نیز یک شخصیت جالب است. برای بخش ابتدایی کتاب، ما کاملاً به روایت او از وقایع وابستهایم که این باعث میشود داستان با راوی ناقص خود، خواننده را از مسیر اصلی دور کند. این وضعیت برای یک رمان هرکول پوآرو بسیار غیر معمول است؛ زیرا ممکن است عدالت به درستی برقرار نشود، چیزی که به ندرت در هیچ یک از کتابهای آگاتا کریستی دیدهایم.
النور در آغاز کمی سرد و محتاط ظاهر میشود، اما در ادامه داستان عاشقانه و داستان عشق او به رودی ولمن، که از زمان کودکی با هم آشنا هستند، سریعاً مهر و محبت خود را به دل خواننده میاندازد. با این حال، رودی عاشق و مشتاق مری میشود و این خود دلیل مهمی برای شبهه به النور و متهم کردن او به قتل از روی حسادت است. همانطور که معروف است، بسیاری از جنایات یا به خاطر عشق رخ میدهند یا به دلیل پول و قدرت. پرونده النور، علاوه بر این موارد، پر از احساسات سرکوبشده، حسادت و طمع است.
این ویژگیها باعث میشود مخاطب بخواهد “سرو غمگین” را نه فقط برای رمز و رازهایش بخواند، بلکه برای تجربه احساس غمی که النور تجربه میکند؛ او که میبیند که کسی که همیشه دوست داشته، حالا عاشق شخص دیگری شده و در درونش شور و هیجان میپاشد.
این ویژگی “سرو غمگین” را به یکی از کتابهای جنایی آگاتا کریستی تبدیل کرده که در کنار فضای عاشقانهاش، پسزمینهی تاریک و افسانهای دارد؛ به طور کلی، این کتاب یکی از تاریکترین داستانهای کریستی است و تنها میتوان آن را با کتاب “شب بیپایان” این نویسنده مقایسه کرد.
این کتاب احساس و حال و هوای آهنگ «جولین» را القا میکند؛ مانند «سرو غمگین» که ما را با یک زن فداکار آشنا میکند که توسط رقیب زیبا به نام رودی کنار زده میشود. اما وقتی که این رقیب به طرز مشکوکی به قتل میرسد، به نظر قهرمان داستان ما تنها کسی است که انگیزه و فرصت کافی برای ارتکاب جرم را داشته است؛ تا اینکه پوآرو در میانه پیدا میشود.
آنچه خواندن «سرو غمگین» را تا این اندازه جذاب میکند، لحن رمانتیک، رویایی و معمایی است که در کل داستان دنبال میشود. این رویکرد شعری به یک کتاب جنایی، بیشک از ویژگیهای منحصر به فرد آگاتا کریستی است و امروزه کمتر میتوان کسی را پیدا کرد که بتواند داستانی را به این شکل رمانتیک و عاشقانه بنویسد.
متأسفانه، «سرو غمگین» به اندازه کافی شناخته نشده است و از لحاظ اقتباسهای تلویزیونی یا سینمایی نیز تنها یک بار برای سریال تلویزیونی پوآرو اقتباس شده و یک بار هم به صورت اجرای رادیویی توسط رادیو بیبیسی پخش شده است.
کتاب شب بیپایان
در رمان “شب بیپایان”، آگاتا کریستی داستان زندگی مایکل راجرز را از دیدگاه خود مایکل، شخصیت اصلی داستان، روایت میکند. مایکل، جوانی فقیر ولی جاهطلب است که زندگیاش را بدون هدف خاصی میگذراند. اما زندگی او با دیدار زن جوانی به نام الی تغییر میکند.
عشق مایکل و الی به هم میرسد و با وجود نبود ثروت، آنها قادر به ساختن خانهی رویاهایشان هستند، اما این خانه در منطقهای قدیمی و ناامن ساخته میشود. به ظاهر زندگی آنها مجلل است، اما حوادث عجیبی آغاز میشود و مایکل متوجه ناراحتیهای ناشی از این حوادث میشود. به همین ترتیب، رفتارهای غیرمعمول الی نیز باعث میشود شوهرش شک کند و اعمال او را مورد سوال قرار دهد.
فضاسازی در کتاب “شب بیپایان” توسط کریستی بسیار جذاب است. در دو سوم ابتدای داستان، تقریباً هیچ اتفاقی رخ نمیدهد و ما فقط با دو شخصیت اصلی، مایکل و الی، آشنا میشویم و زندگی آنها را دنبال میکنیم. اما کریستی با هوش و استعداد، فضایی را ایجاد میکند که احساس میکنیم خطری در پیش است و ترس ما را فرا میگیرد. مکان اصلی داستان، “Gypsy’s Acre”، یک محلهی ترسناک و منزوی است که از ابتدا باعث میشود خواننده به سمت تاریکی داستان کشیده شود.
شایعات محلیها درباره نفرین و اتفاقات غریب و عجیب، این حالت ترسناک داستان را تقویت میکنند. با پیشرفت داستان، مایکل با شک و ترس روبرو میشود و نشانههایی از پارانویا نشان میدهد که باعث میشود خواننده از درستی آنچه مایکل توصیف میکند شک کند. به طور کلی، “شب بیپایان” یک داستان تاریک با پیچیدگیها و ناگهانیهای زیاد است و کریستی به بهترین شکل از المانهایی مانند تعلیق و عشق، با القای وسواس موثری در داستان استفاده کرده است.
“شب بیپایان” به عنوان یکی از آخرین آثار آگاتا کریستی، از سبک کلاسیکی این نویسنده در ژانر جنایی جدا میشود و به قلمروی کتابهای گوتیک و روانشناختی وارد میشود. در این کتاب، از زاویه دید تاریکی به رابطهی رمانتیک نگاه میشود. اگرچه در طول داستان با جنایتی روبهرو میشویم، اما محوریت کتاب بیشتر بر کاوش در اذهان پریشان کاراکترهایش تمرکز دارد که فضایی ناآرام ایجاد میکنند و پایان آن خواننده را به تأمل وامیدارد.
داستان با روایت عاشقانهی مایکل و الی و آرزوهای آنها برای زندگی مشترک در خانهی خودشان آغاز میشود، اما به زودی متوجه میشویم که این یک قصهی پریان نیست و شکافها و شبهههایی در رابطه آنها ظاهر میشود که ماهیت تاریکتر رابطهی آنها را آشکار میکند. شیفتگی اولیهی مایکل نسبت به الی تمایلی وسواسگونه دارد و پیشینهی متفاوت این زن و شوهر وضعیت را بیش از پیش پیچیده میکند.
کریستی به اندازهای قتل و جنایت را تجربه کرده است (حداقل در ذهنش) که به بهترین شکل ممکن توانسته است ذهن عجیب مایکل را به خواننده نشان دهد. حتی پس از خواندن داستان، نمیتوانید به طور دقیق بگویید چه اتفاقی افتاده است؛ هیچ سوالی واقعا پاسخ داده نمیشود و خواننده در آرزوی افشاگریهایی به سبک داستانهای پوآرو باقی میماند. اما آنچه کریستی باقی میگذارد، پرسشهایی است که تا مدتها از ذهنمان پاک نخواهند شد: آیا مایکل واقعا عاشق الی شد؟ آیا اصلاً او توانایی عاشق شدن داشت؟ آیا زندگی بدون عشق برای مایکل ممکن بود؟
سیدنی گیلیات به عنوان کارگردان اقتباس سینمایی از رمان “شب بیپایان” اقدام کرد که در سال ۱۹۷۲ با حضور هیلی میلز، پر اسکارسون و بریت اکلند به اکران رسید. این فیلم به دلیل نقدهای منفی که دریافت کرد، حتی نتوانست به اکران در ایالات متحده برسد. خود کریستی در ابتدا از حضور گیلیات و انتخاب بازیگران راضی بود، اما پس از دیدن محصول نهایی به طور کامل ناامید شد، به ویژه به دلیل تغییراتی که در داستان اعمال شده بود.
نتیجه گیری
در پایان این مقاله، به این نتیجه میرسیم که رمانهای آگاتا کریستی فقط به معما و جنایت محدود نمیشوند. عشق نیز در تار و پود بسیاری از این رمانها تنیده شده و به آنها عمق و لطافت میبخشد. کریستی با ظرافت خاصی عشق و جنایت را در کنار یکدیگر قرار میدهد و خواننده را تا پایان داستان در هیجان و انتظار نگه میدارد.
اگر به دنبال رمانهای عاشقانهای هستید که با چاشنی معما و جنایت همراه باشند، رمانهای آگاتا کریستی انتخابی ایدهآل برای شما هستند.خواندن این رمانها شما را به سفری پرماجرا و هیجانانگیز میبرد که در آن عشق و جنایت به هم آمیختهاند.پس اگر به دنبال رمانهای عاشقانهای هستید که از خواندنشان سیر نشوید، رمانهای آگاتا کریستی را از دست ندهید.